کد خبر: 4226471
تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰
خانواده مقاوم/ ۳۱

کارکرد خانواده در ریخت شبکه‌ای پسا‌کووید ۱۹ 

خانواده‌ای که به خوبی موفق به آمایش متناسب فراغت شده باشد و بتواند درون خود محیط مناسبی برای تلفیق فعالیت‌های شغلی اعضا، فعالیت‌های فراغتی و خانوادگی و خویشاوندی اعم از ارتباطی و تربیتی و سایر همکاری‌ها پدید آورد، تبدیل به واحد شبکه‌ای صمیمی می‌شود که هیچ سازمان شبکه‌ای دیگر نمی‌تواند جای آن بگیرد. 

کارکرد خانواده در ریخت شبکه‌ای پسا‌کووید ۱۹ به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم با تأکید بر معنویت و اخلاق به مثابه نیاز اصلی جامعه و جهت‌دهنده همه حرکت‌ها و فعالیت‌های فردی و اجتماعی و با توجه به تهاجم روزافزون دشمنان و کانون‌های ضداخلاق و معنویت به دل‌های پاک جوانان و نوجوانان و نونهالان مسئولیت خطیر نهاد‌های حاکمیتی، غیر حاکمیتی و اشخاص را برای ایفای نقش هوشمندانه و مسئولانه خود خاطرنشان کرده‌اند. در همین راستا پژوهشکده زن و خانواده، موضوع رویکرد مقاومتی به خانواده را به مثابه یک کلان‌پروژه، در برنامه راهبردی خود جای داد که برگزاری همایش بین‌المللی «خانواده مقاوم؛ چالش‌های اخلاقی در جهان متحول» یکی از آنهاست و چکیده مقالات پژوهشگران و اندیشمندان براساس محور‌های این همایش در قالب کتاب منتشر شده است.

خبرگزاری ایکنا بنابر رسالت خود در راستای تقویت ارزش‌های اخلاقی در نهاد خانواده اقدام به انتشار این مقالات به صورت روزانه کرده است. در ادامه چکیده مقاله حامد حاجی حیدری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با عنوان «کارکرد خانواده در ریخت شبکه‌ای پسا‌کووید ۱۹» را با هم می‌خوانیم.

در فاصله دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰، مجموعه‌ای از دگرگونی‌های عظیم و بنیان‌کن، جهان را وارد تغییرات زنجیره‌ای از تحولات کرد که ریخت فعلی زیست ما را به سطح بالایی از «آشوب» کشانده است. از دهه ۱۹۷۰، با شرایط دشوار جهانی مواجهیم که بشر، مشابه آن را تاکنون به خود ندیده است؛ آنتونی گیدنز، این شرایط را با استعاره «جوگرناوت» یا «ارابه بسیار عظیم خارج از کنترل» توصیف کرده است. ناظر به موضوعی دیگر، اما با همین تعبیر، زبیگنیو برژینسکی در کتاب «خارج از کنترل» برای اشاره به دوران اوج جنگ سرد به کار برد.

مؤلفه‌های عمده این وضعیت «خارج از کنترل» به این شرح است؛ «نزول اعتبار اغلب دانش‌ها، علوم، ایدئولوژی‌ها، فلسفه‌ها، سنت‌ها و باور‌های عامیانه و کلاً منابع هویت در مقیاس جهانی»، «سر بر آوردن ضد فرهنگ»، «زوال دولت- ملت‌های مدرن»، «تئولیبرالیسمی که به دلیل ناتوانی دولت و ملت‌ها در اعمال کنترل و ادای تعهدات توجیه می‌شود»، «آشوب گسترده اقتصادی که تلفیقی از رکود و تورم و کژ بهره‌وری است، به علاوه عناصری ناشناخته در فن متعارف اقتصاد که جوامع را به افلیج کشانده»، «وخامت بی‌سابقه وضع انسانی زنان، اقلیت‌های نژادی، مهاجران و محیط زیست»، «نسل جوان سرکنده، بی‌مفهوم و بی‌غایت» و «هجوم پدیده‌های طبیعی، مصنوعی ناشناخته».

به طور مشخص از سال ۲۰۲۰، جوامع جهان بر انباشتی پنجاه ساله از مسائل بدخیم کهنه، ناگهان گریبان خود را با سه بحران فائق، تحت فشار یافت:

کووید ۱۹ و تبعات دامنگیر و دامنه‌دار آن

بحران بزرگ اقتصادی که از سال ۱۹۹۷ آغاز و طی امواج ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ تشدید شده بود.

جنگ جهانی که قریب‌الوقوع به نظر می‌رسید و به نظر می‌رسد با جنگ اوکراین آغاز شده است.

اینکه توصیف، تکوین، تطبیق و تعلیل شرایط فعلی چطور انجام شود، موضوع جداگانه‌ای است که نیاز به چهار چوب‌ها و روش‌های خاص خود دارد؛ ولی صرف‌نظر از هر نوع نتیجه‌ای که از این فراگرد‌های شناختی در مورد این پدیده پیچیده به دست آید، یک موضوع مسلم است؛ اغلب آنچه در دنیای مدرن و تا دهه ۱۹۷۰ بدیهی پنداشته می‌شد، امروز، دیگر، بدیهی نیستند و ریخت تازه‌ای به خود گرفته‌اند.

در میان این ایده‌های مدرن که امرو به محاق تردید سپرده شده، باید به دو مضمون مشابه اشاره کرد: «سکولاریسم یا زوال دین» و «زوال خانواده». از آگوست کنت و پیش از او، تا دهه ۱۹۷۰، یکی از اصول ثابت روشنفکری، ایده «زوال دین» بوده است؛ اما در سال ۱۹۷۹، وقوع انقلاب اسلامی ایران و تحولات زنجیره‌ای اطراف آن مانند موضوع فلسطین و افغانستان و در کل، تحول افکار و مرام الهام‌بخش در غرب آسیا و شمال آفریقا که بعد‌ها به سراسر جهان گسترش پیدا کرد و امروز شواهد آن را در بازتاب جهانی موضوع غزه به مثابه امپراتوری ایمان مشاهده می‌کنیم، شواهد انکار‌ناپذیری از بازگشت قدرتمند دین ارائه داد.

ساموئل هانتینگتون، متقاعد شد که دولت‌ها دیگر بازیگران صحنه بین‌الملل نیستند و کلیت‌های تمدنی که در درجه اول کلیت‌های رقیب دینی هستند را به جای آنها نهاد. پیتر برگر و یورگن هابرماس نیز بی‌پرده از ایده «پسا سکولاریسم» پرده برداشتند و مانوئل کستلز نیز بنیاد‌گرایی دینی را تنها راه برون‌رفت از بحران هویتی به سمت «هویت پروژه‌دار» قلمداد کرد. حقیقت آن بود و هست که دین، کارکرد‌های بی‌رقیبی دارد که بدون آن حیات انسان هدف‌دار و برنا‌مه‌دار، سر و صورت کاملی نمی‌بندد؛ انسان به هر میزان که از دین فاصله بگیرد و به هر میزان که میادین زندگی خود را از دین خالی کند، بیشتر به بیماری‌های اپیدمی این روزگار، از جمله «نارسیس‌گرایی/ خودشیفتگی» دچار خواهد شد.

مضمون دوم مورد تردید که اخیراً بیشتر هدف تردید قرار گرفته است، «زوال خانواده است. آنتونی گیدنز، با اشاره به بحران در صمیمیت و مناسبات صمیمی، این آدرس را می‌دهد که روابط از شکل ناپایدار متکی بر عشق رمانتیک، به سمت‌وسوی تازه‌ای به نام عشق همساز، تغییر ساختار می‌د‌هد. انسان‌ها نیاز دارند تا احساسات، باور‌ها، نگرش‌ها، خواست‌ها و ترجیحات خود را در زمینه بافتی باثبات، درک‌کننده و قدرشناس به اشتراک بگذارند، به گونه‌ای که روحیه «باهم بودن» را تقویت کند و از وحشت و تنهایی بکاهد و این، با روابط شغلی، فنی، شبکه‌ای، یا حتی روابط دوستان و گذری سازگار نیست.

«خانواده» به عنوان روابط مشروع میان دو جنس توأم با تعهد به تربیت فرزندان، اصلی‌ترین و غنی‌ترین منبع عشق مسئولانه است و در طول زمان، می‌ماند. در صمیمیت سالم و «خداپسندانه»، هر یک از شرکا با مراقبت، قدردانی و بزرگداشت یکدیگر، تصمیمی می‌گیرند تا خود را وقف ازدواج کنند. وقتی هر دو طرف در این جهت بکوشند، رشد تدریجی یک «بوم‌شناسی زناشویی متعادل» را تجربه می‌کنند. این فرآیند، مستلزم هماهنگی افکار، احساسات، باور‌ها و رفتار‌ها است که به نوبه خود به سکوی پرشی برای صمیمیت عمیق‌تر تبدیل می‌شود. این صمیمیت در همین مرحله باقی نمی‌ماند و با گسترش به سمت عشق نسبت به فرزندان، تجربه‌هایی خلق می‌کند که برای زوج بی‌سابقه است؛ «تولد دوباره خویشتن و استمرار در آینده‌ای بی‌انتها».  

از میانه دهه ۱۹۹۰، با گسترش عملکرد هوش‌های مصنوعی (که مشخصاً در گسترش نمایان گوگل آشکار می‌شد)، با تحول گسترده‌ای در زیست اجتماعی، به سمت امری مواجه شدیم که مانوئل کستلز، با مماشات به آن «جامعه شبکه‌ای» اطلاق کرد و اکنون اطمینان داریم که باید عنوان «جامعه» را از آن برداریم و خالصانه به آن «شبکه» بگوییم. ویژگی این ریخت جدید، آن است که شرکای تقسیم کار اجتماعی، ما را به نحو غالب و فائقی، ماشین‌ها و به ویژه ماشین‌های هوشمند تشکیل می‌دهند و این، جامعه را که محصول تقسیم کار انسانی بود، به شبکه که محصول تقسیم کار میان عملگر‌ها و تقسیم فراغت میان انسان‌هاست، متحول کرد. بروز کووید ۱۹، گسترش ماشین‌ها را در تقسیم کار شبکه‌ای، به نحو انفجاری پیش برد و حالا، تمام نهاد‌های اجتماعی در قبال شرایط زیر و رو کننده‌ای قرار گرفته‌اند و از جمله این نهادها، نهاد پایه، یعنی نهاد خانواده است.

مهمترین خصلت شرایط جدید، آن است که تمایز و مرز میان فضای اشتغال، محیط خانواده و اوقات فراغت کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود. این تحقیق با بهره‌برداری از شیوه تحلیلی زیملی، مدلل می‌کند، خانواده‌ای که به خوبی موفق به آمایش متناسب فراغت شده باشد و بتواند درون خود محیط مناسبی برای تلفیق فعالیت‌های شغلی اعضا، فعالیت‌های فراغتی و خانوادگی و خویشاوندی اعم از ارتباطی و تربیتی و سایر همکاری‌ها پدید آورد، تبدیل به واحد شبکه‌ای صمیمی می‌شود که در دنیای امروز و آتی، هیچ سازمان شبکه‌ای دیگر نمی‌تواند جای آن بگیرد.  

انتهای پیام
captcha